هشداری به والدین کودکان نابینای خردسال

نوشته شده توسط:آقا معلم | ۰ دیدگاه

هشداری به والدین کودکان نابینای خردسال

همه ی انسانها با کمک حواس خود شروع به یادگیری می کنند و حال اگر یکی از این حواس دچار اختلال شود قدری از سرعت یادگیری کاسته می شود و گاهی بر اساس شدت آن ممکن است یادگیری و فراگیری اطلاعات قطع شود. نوزاد از همان بدو تولد با کمک حس بینایی خود اشیا و انسانها را تعقیب می کند و با کمک قوای شنیداریش کلمات و عبارات را شنیده و تکرار می نماید. و با ترکیب این دو می فهمد که با حرکات لب و دهان اشخاص حرف می زنند و مقصود خود را بیان می دارند. مهمترین حسی که در یادگیری بکار میرود حس بینایی است که سهم آن در یادگیری 81 درصد است. حال خود را جای کودکان نابینا بگذاریم !!! عجب دنیای گنگی محرک بینایی وجود ندارد که بتواند برایمان جذاب باشد و همینطور بتواند ما را سرگرم کند. برخی از والدین با چنین کودکی انس نمی گیرند درست است حق دارند چونکه آرزوهایشان دستخوش تغییر شده و آنها فکر می کنند که حتی این کودک توان مدرسه رفتن را هم نخواهد داشت تا چه برسد به اینکه بتواند مستقل باشد "پس هرچه بادا باد از این که بدتر نمی شود!!!" اما پاسخ اینجاست که شما پدر یا مادر کودک نابینا به آخر خط نرسیده اید بلکه این کودک حواس دیگری را نیز داراست و به کمک آنها می تواند به زندگی خویش ادامه دهد و حتی بصورت مستقل زندگی گند. با چنین نگرش نومیدانه ای والدین بچه را به حال خود رها میکنند و کودک در دنیای تنهای خود رها شده و به دنبال اشیائی میگردد تا بتواند با آنها خود را سرگرم کند. پس هر چیزی که به دست میاورد را چنگ می زند و چون نمی داند با آن چه کند بی هدف آنها را تکان میدهد و گاهی از صدای آن لذت می برد پس فکر می کند دنیای اطراف همین است بدین ترتیب رغبتی به اشیای دیگر نشان نمی دهد البته این تنها یک شکل از ارتباط اوست. از آنجایی که مادر یا پدر به اندازه کافی با او صحبت نمی کنند (کودک نابینا نیاز دارد که بیش از یک کودک معمولی با او صحبت شود) او هم تنها چند کلمه را بی هدف تکرار می کند و در نهایت جملات مربوط به نیازهای حیاتی خود را بطور مداوم و پشت سر هم تکرار می کند مثلا : "مامان آب... مامان آب... مامان آب" .

این علائم بیشتر در چه کودکانی دیده می شوند؟

با مشاهدات انجام شده به این نکته پی برده شد که این رفتارها بیشتر در کودکان تک فرزند دیده می شوند.

اما چرا در کودکان تک فرزند؟

با مادران این کودکان که صحبت می شد چند وجهه مشترک بین آنان دیده می شد مثلا اکثر این اولیا افراد ساکت و یا دلسردی بودند که با این واقعه روبرو شده بودند چندان امیدی به بازگشت به روال عادی زندگی نداشتند.ولی پدر بنا به عرف شاغل است و بیشتر اوقات در منزل حضورر ندارد بنابراین مادر با کودک در خانه تنها است و از آنجا که حوصله ی کار با کودک را ندارند بچه در خود فرو می رود. از آنجایی که فرزند دیگری ندارند که با او صحبت کنند کودک با همان خزانه لغات محدود باقی می ماند. شاید دلیل آنکه که این بچه ها این رفتارها را از خود بروز می دهند عدم وجود یک همبازی در منزل است چون کودکان نابینای موفق عموما دارای خواهر یا برادری هستند که آنها را دوست دارند و با آنها بصورت مداوم بازی می کنند. اما لزوما نباید خواهر یا برادر باشند بلکه اگر ساختار خانواده کماکان بصورت سنتی باشد پس فرزندان عمه، عمو، خاله و یا دایی می توانند همبازیهای موثری برای آنان باشند.مشاهدات نشان می دهد که حتی داشتن برادر و یا خواهر نابینای دیگر تاثیر بیشتری بر روی کودک دارد تا اینکه تک فرزند باشند. به دلیل آنکه در عرف جامعه ی ما همواره به کودک معلول به یک شکل عجیب نگریسته می شود و این نوع نگاههای عجیب و غریب والدین را آزار می دهند آنها ترجیح می دهند که بچه ها را به مجالس مهمانی نبرند و بگونه ای منزوی بار بیایند.

در پایان با افزایش سن یک کودکی با این شرایط وارد مدارس استثنایی می شود. این کودک دارای حرکات کلیشه ای است مثلا مدام دستهای خود را تکان می دهد و یا خودش را تاب می دهد و یا بصورت نوسانی سرش را به چپ و راست پرتاب می کند. موقعی که معلم با او صحبت می کند فقط حرفهای معلم و یا مربی را تکرار می نماید. در برخی موارد کلامش نامفهوم است و کسی جز مادرش نمی فهمد او چه می گوید. خوب با چنین شرایطی معلم حدس می زند که کودک علاوه بر نابینایی دچار اختلال اتیسم نیز هست و با مشاهده چنین رفتارهایی و همچنین عدم ارتباط موثر که درنهایت منجر به عدم یادگیری می شود بنابر این کودک به نادرستی برچسب "اتیسم" را می خورد.البته تشخیص اختلال اتیسم باید توسط شخص متخصص صورت گیرد. حال فرض کنیم که در یک منطقه ی محروم دسترسی به این فرد متخصص نباشد و کودک با همان برچسب باقی می ماند. در زیر چند ویژگی ومشترک بین نابینایان و افراد اتیسم ذکر شده است:

  • حرکت نوسانی چپ و راست یا بالا و پایین سر
  • حرکات غیر موجه لب و دهان
  • حرکت نوسانی دست ها(بازوها،انگشتان، حرکت لولایی آرنج و ...)
  • حرکت چرخشی بالاتنه
  • حرکت نوسانی جلو و عقب بالا تنه
  • حرکت تلمبه وار پاها (کمتر از سایر حرکات)
  • کج ایستادن (یه وری ایستادن)
  • کشیدن کف پاها بر روی زمین
  • تقلید حرفهای دیگران بخصوص همکلاسی ها
  • آویزان شدن به والدین و معلم
  • ور رفتن با اعضای همکلاسی ها مثل سر ،گوش ، دست و ...
  • هنگام صحبت کردن سرشان پایین و یا به راست و یا چپ متمایل شده است.
  • حالت اخم و یا خنده همیشگی بر روی صورت
  • بعضی از آنها صرفا منفعل هستند.
  • افرادی هم که بصورت شبه وار بینایی دارند با انگشتان خود در جلوی نور بازی می کنند
  • علاقه ی وافر به موسیقی

با این اوصاف برخی به نابینایی ، شبه اتیسم هم می گویند.

با این وجود یک نکته آنها را از افراد اوتیسم متمایز می سازد و آن هم ارتباط اجتماعی است و دقیقا عاملی که اکثر افراد را به اشتباه می اندازد و فکر میکنند همه ی نابینایان افرادی با هوش و نابغه هستند این ارتباط کلامی قوی سبب می شود که بیشتر اوقات تست ها و آزمونهای هوش را دور بزنند و دارای هرنوع اختلالی هم که باشند،عادی تشخیص داده می شوند.

فرضیه هایی برای توجیه این حرکات (حرکات نابینایان)

نبود ارتباط چشمی با سایر افراد : به عقیده بسیاری از افراد و صاحبنظران هر انسان حرکات و رفتارش را مطابق با عرف اجتماعی تنظیم می کند. هرگاه شخصی در یک مکان عمومی حرکتی انجام دهد که مخالف عرف اجتماعی باشد در وهله ی اول سایر افراد با نگاههای معنا دار و زبان بدن به او می فهمانند که کار صحیحی انجام نداده است. این قاعده در بین جامعه نابینایان نیز کاملا اتفاق می افتد. شخص نمی بیند که حرکت سر یا دستش باعث جلب توجه دیگران می شود و درنتیجه به حرکتش ادامه می دهد. اما در کلاس درس معلم مربوطه با جدیت تمام مانع این حرکت می شود ولی باز در زنگ تفریح مجددا حرکت کلیشه ای بر می گردد. نتیجه اینکه بخشی از رفتار هر شخص از طرف دیگران کنترل می شود با یک مثال ساده این قسمت را تمام می کنیم: فرض کنیم در خیابان راه می رویم و ناگهان یک ایده ی جدید شغلی به ذهنمان می رسد دوست داریم با خوشحالی فریاد بزنیم " خودشه" اما موقعیت و حرکت سایر افراد به ما می فهماند که جایش اینجا نیست پس شاید کنترلش کنیم و یا با یک لبخند و یا مشت کردن دست قدری از انرژی آنرا تخلیه کنیم.

نظریه ذهن: بیشتر اوقات با دیدن حالت صورت دوستمان متوجه می شویم ناراحت است یا خوشحال و یا عصبانی. همواره در هر محیط و موقعیت، یک انسان سالم مواظب است که حرفی نزند که دیگران را برنجاند. اما در بین اکثر نابینایان اینگونه نیست و همدلی به ندرت اتفاق می افتد دلیلش هم واضح است ارتباط چشمی که بیشتر خاص گونه ی بشر است مانع از بر زبان آوردن هر لغت و عبارتی می شود. واضح ترین اصطلاحی که در این زمینه به چشم می خورد اصطلاح "بی چشم و رو " است جمله ای که بسیار بسیار شنیده ایم اما مصداق عینی آنرا در بین نابینایان می بینیم، که با جرات حرف می زنند و عده ای از آنان هر آنچه که به ذهنشان می آید بر زبان می آورند بدون اینکه برایشان مهم باشد طرفشان ناراحت و یا عصبانی شود.

اگر بخواهیم به شکل دیگری این قسمت را ادامه بدهیم می توانیم این مثال را بزنیم: اگر دو شخص در کنار یک منظره ایستاده باشند و یکی از آن دو به یک قسمت از آن منظره نگاه کند؛ دیگری هم یا از روی کنجکاوی و یا همراهی با او به آن قسمت نگاه می کند. و یا دو نفر به یک وسیله نگاه می کنند و یکی از آنها می گوید "چه رنگ جالبی دارد" نفر دوم هم متوجه خاصیت رنگ آن شی می شود. در این دو مثال، نفر دوم سعی می کند از زاویه دید نفر اول به قضیه نگاه کند. اما نابینایان تا حدود زیادی نمی توانند سایر افراد را در بسیاری از زمینه ها( فیزیکی و عقیده ای) همراهی کنند.(البته نباید استثنائات را نادیده بگیریم).

با توجه به توضیحات این قسمت عده ای دیگر به اتیسم، شبه نابینایی می گویند؛ یعنی بر خلاف گروه قبلی.

 

اما اگر به همراه نابینایی بگوییم شخص اتیسم است، چه اتفاقی می افتد؟

بعضی از افراد می گویند اینگونه تشخیص هم فایده دارد و هم ضرر.

 

 اما چه فایده ای؟

  • ممکن است کودک مورد توجه بیشتر قرار بگیرد.
  • به دنبال توجه بیشتر، شاید امکانات و آموزش بیشتر صورت گیرد.
  • ممکن است به فرد فشار کمتر روانی و اجتماعی وارد شود( توقع کمتر می شود)
  • صبر و حوصله مربی و والدین در خصوص آموزش بیشتر می شود.
  • و....

 

اما چه ضرری؟

  • برچسب نادرست می گیرد.
  • ممکن است بعلت یک معلولیت جدید از پذیرش او در مدارس استثنایی جلوگیری بعمل آید.
  • والدبن احساس گناه بیشتری می کنند.
  • توانایی های او دیگر به چشم نمی آید.
  • چون توانایی هایش را نمی شناسند منفعلش می کنند.
  • در نهایت رها می شود.

 

درپایان

والدین گرامی درست است که کودک شما دچار این ضایعه (نابینایی) شده ولی این امکان وجود دارد که در آینده راهی برای درمانش پیدا شود. اما نمی توان به امید آینده ای نامعلوم بگذاریم تا فرصت از دست برود و برای آموزش او کار نکنیم.عدم آگاهی سمی است که آینده ی کودک نابینا را تهدید می کند.

 

پیشنهادها:

  • شروع به مطالعه کنید(نحوه ی آموزش این نوع افراد)
  • اگر فرصت کافی ندارید به مراکز بهزیستی و بخصوص آموزش و پرورش استثنایی مراجعه نمایید.
  • در صورتی که دسترسی به این مراکز برای شما دشوار است حداقل به مدارس استثنایی شهر و یا محل سکونت خود مراجعه کنید زیرا در این مدارس عموما کلاس هایی برای نابینایان وجود دارند و می توانند توضیحاتی را به شما بدهند که برای نوزاد موثر است.
  • برگزاری کلاس های پش از دبستان برای اولیا نابینایان یکی از امور ضروری است که باید مورد توجه مسئولین قرار گیرد.
    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...